سفارش تبلیغ
صبا ویژن


از یک عباس

از کوی درد می آیم، کوی کلیه
نوشته شده در 88/9/1:: 2:24 عصر
پارسینه: همیشه لازم نیست برای فهمیدن درد مردم به درون خانه ها و دلهایشان نفوذ کنی ، گاهی درد روی دیوارهای شهر نوشته می شود ، با یک شماره ، با یک نام ، با یک آگهی ، آگهی فروش یا خرید، خرید و فروش قطعه ای از بدن ،آدمی که زنده است ، جوان است و سالهای پیش رویش هنوز از سالهای پشت سر گذاشته اش بیشتر هستند، اما مجبور است که بخرد یا بفروشد و عجب این معامله تلخ و جانکاه است!
 
 


روی خاکی که " فرهنگش " ایرانی است و آیین اش" حسینی " ، به کوچه ای می رسی که مانند بسیاری از کوچه پس کوچه های این شهر نام شهیدی آن را آذین بسته ، " شهید فرهنگ حسینی " ، کوچه ای که حتما شهید حسینی هم از آن شرمنده است، اینکه شاهد باشی که بیماری درد دارد ، پول ندارد ، درد دارد ، پول دارد ، درد دارد ، درمان ندارد ، درد دارد ، فریاد رس ندارد و فریاد رس او می شود شماره ، شماره هایی که " امید " را نوید می دهند و شاید "ناامیدی" را، یک نفر از درد بیماری به تنگ امده و کلیه می خواهد، یک نفر هم از رنج فقر؛ به تنگ آمده و باز اینجا امده است، زیاد پیچیده اش نکنیم، هرکس اینجا می آید، درد دارد!


بیست و دو ساله، "متاهل"، AB مثبت... شاید وقتی با ماژیک سیاه رنگش این آگهی را با عجله و حتما شرم، روی این  دیوار، می نوشته، این "متاهل" را هم نوشته که خریدار کلیه، در میان این آگهی های رنگارنگ، کمی درنگ کند، یاد زن و بچه این فروشنده بیفتد، دلش بسوزد، شاید هم  پیش خودش فکر کرده، کلیه یک آدم متاهل، حتما مرغوب تر و بهتر از نوع مجرد آن است که این "متاهل" را به عنوان صفت جنس خود نوشته است...راست گفته اند که طنز همیشه از تلخ ترین موقعیت ها متولد می شود!


"دو عدد کلیه به فروش می رسد و یک شماره تلفن برای تماس"،  یک بار دیگر مرور کنید...آدم که بدون دو کلیه نمی تواند زنده باشد، لابد این دو کلیه، مال یک زن و شوهر است که یک شماره تلفن برای تماس گذاشته اند، دو کلیه در دو بدن! برای یک زندگی، لابد برای پول پیش یک خانه!


صاحب این آگهی آنقدر عجله داشته و "فوریت" که به جای عبارت "هوالشافی" نوشته است " هوالشفاء" ، البته این فوریت و اضطرار و استیصال به اینجا ختم نشده، چون علاوه بر کلیه، "قسمتی از کبد" هم به معرض فروش فوری گذاشته شده...امن یجب المضطر اذا دعا و یکشف السوء


تخلیه چاه، لوله بازکنی شبانه روزی...و کلیه فروشی B مثبت!  هم نشینی چندش آوری از "آگهی ها"


خانه امید بسیاری از بیماران کلیوی ایران اینجاست...انجمن حمایت از بیماران کلیوی،


بعضی از ساکنان این کوچه، مرتبا دیوار خانه شان را از این ماژیک نوشته های دلخراش پاک می کنند، اما هنوز به یک هفته نرسیده که دوباره ...این را یکی از همسایه ها به ما گفت!


کلیه به نرخ انجمن خریداریم! منظور نرخ "انجمن حمایت از بیماران کلیوی" است، راستی ما  انجمن حمایت از جان و آبرو نداریم؟


دیواری از درد، نوشته های از  نیاز و چشمانی که در میان این همه "آگهی" می چرخد و می چرخد...


شاید یکی از نحس ترین سیزده ها!

اول می خواستیم شماره تلفن ها را به سیاق متعارف، محو و ناخوانا کنیم، اما دوستی پیشنهاد کرد که عکسها را همانطور که هستند، نمایش بدهیم که لااقل ویژگی "آگهی" این نوشته ها، از بین نرود!


کلمات کلیدی : خبر، خواندنی
پیامها داغ کن - کلوب دات کام

<برای دریافت کد کلیک کنید>